اشکالی که به روش تفسیری علامه در المیزان وارد می کنند این است که وی برای روایات در تفسیر نقش چندانی قائل نمی باشد و روایات را در حاشیه تفسیر قرار میدهد نه در اصل در واقع کسانی که چنین اشکالی مطرح میکنند درک درستی از روش علامه ندارند.
اگر کسی با کتاب المیزان روبرو شده باشد و با روایات انس و الفت داشته باشد می فهمد که ایشان در ابتداء ذهن خود را با روایات ساخته و سپس این گونه عمل میکند که آیات را مطابق با روایات تفسیر میکند، و سعی می نماید که مقتضای روایات اهلبیت علیهم السلام را با استفاده از سیاق و قرائن و آیات دیگر اثبات نماید مثلا در باب شجره ملعونه سعی کرده که نظر شیعه را از خود آیات و ادله عقلیه ثابت نماید که این هنر علامه است علی الخصوص که ایشان قبل از المیزان تفسیر روایی البیان را نوشته و شاید برای جهانی شدن کلام اهلبیت آن را رها و به نوشتن المیزان با این روش پرداخته است. علاوه بر این شاهد مدعای ما کلام خود علامه است که میفرماید: « پس آنچه در باب تفسیر سفارش شده این است که مردم قرآن را از طریقه خودش تفسیر کنند، و آن تفسیرى که از آن نهى شده تفسیر از غیر طریق است ، و این نیز روشن شد که طریقه صحیح تفسیر این است که براى روشن شدن معناى یک آیه ، از آیات دیگر استمداد شود، و این کار را تنها کسى مى تواند بکند که در اثر ممارست در روایات وارده از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) و از ائمه اهل بیت (علیهم السلام )، استاد حدیث شده ، و از این ناحیه ذوقى بدست آورد، چنین کسى مى تواند دست به کار تفسیر بزند (و خدا راهنما است ).»1
1- ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج3، ص135
درباره این سایت